دوشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۵

مانا، توکا و پایین کشیده شدن کرکره کاریکاتور


تعطیل کنید آقا. تعطیل کنید. از توکا نیستانی یاد بگیرید. او از امروز یعنی هشتم خرداد هشتاد و پنج دیگر کاریکاتور نمی‌کشد. می‌گوید در جامعه‌ای که هر چیزی که بکشی ممکن است به کسی بربخورد چه کاری است که دیگران را آزار دهی؟ و امروز در یادداشتی در اعتماد ملی اعلام کرد با کلماتی مثل این: که همیشه می ترسیده از اینکه مانا کار دست خودش بدهد چون فقط کاریکاتور می کشیده و تنها کاری که بلد بوده همین بوده. و از این به بعد خودش هم دیگر کارکاتور نمی‌کشد.
البته ما امیدوار هستیم که این اعتصاب تا موقعی باشد که مانا در بند است.- یک کمی هم به فکر ما باشید. این‌جا هم نشد یک جای دیگر-. ولی قدر مسلم این‌است که در حال حاضر مانا و توکا نیستانی دیگر کاریکاتور نمی‌کشند. ما نمی‌دانیم چگونه می‌شد که کاری کرد که این دو دیگر کاریکاتور نکشند. البته خب حالا دیگر فهمیدیم. و لازم می‌دانیم به کلیه کسانی که در پیش برد این امر دستی داشته اند تبریک عرض کنیم. کاملن موفق بودید. آفرین.
ولی یه چیز دیگه......خودمانیم اگر این سوسکی که معلوم نیست آخر و عاقبتش به کجا می کشد به زبان فارسی پرسیده بود: "ها؟ چی میگی؟" نوبت قوم فارس بود که شلوغ کند؟ اگر این گونه بود که قوم فارس شب روز نداشت در اعتراض به انبوه کتاب‌های مصور کودکان که انواع و اقسام جانوران در آن کتاب‌ها به فارسی سخن می‌گویند.
عکس از کارهای مانا نیستانی است که از هادی تونز کش رفتیم.

شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۵

دانشگاه خلیج_ ..... در بحرین

ما نمی دانیم اگر این بحرین و امارات و اینا نبودند ما این وبلاق رو با چی پر می کردیم. و اماَ قضیه جدید:
یک دانشگاهی با کلی دبدبه و کبکبه و خرج و مخارج بعد از بوقی سال در بحرین درست کرده اند که میخاهند نامش را بگذارند خلیج_ ........ چند نقطه را می گذاریم که حتا به در متن مان هم نیاید این نام_درپیتی.
حالا یک تشکیلاتی یک نامه ای نوشته به رییس این دانشگاه که "آقا این کار را نکیند" و دارد امضاء جمع میکند. ما رفتیم و امضاء کردیم. اگر شما هم خاستید که امضاء کنید، بروید به لینک تایتل. تمت/

سه‌شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۵

دوم خرداد هقتتاد و شش


ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

با یاد و خاطره بهار ایران در خرداد هزار و سیصد و هفتاد و شش

http://rainysea.com/Weblog/Khtami02.jpg

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۵

بی خیالی های نیلوفرهای آبی


شعبه شماره سه از وبلاق بدوبیا، افتتاح شد. بنام "بی خیالی های نیلوفرهای آبی". با کلیک روی تایتل بروید به سراغش.
از طنز و جوک و اس ام اس بگیر و برو تا............تا همین جا
و حالا چرا نیلوفرهای آبی؟
داستانش مفصله. بزودی و شاید هم بدیری براتیان می گوییم.
در این سایت چون ممکن است که از کلمات شنیع استفاده شود و فیلترینگ ها نسبت به این کلمات هم حساسند، یکی از آنها هم خودمان هستیم، و همان گونه که در مورد نام این وبلاق عمل کرده ایم، تلاش می کنیم که اگر بخاهیم از واژه های شنیع استفاده کنیم با استفاده از چند تا نقطه این کار را بکنیم. اگر لطمه می زند به متن، در به کار نبردنشان. البته خیلی هم ملاحظه نمی کنیم.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۵

حسن شهباز رفت


حسن شهباز یکی از اولین مترجم هایی است که نامش در خاطرمان ثبت است. ما حتا پاورقی هایی که اینجا و آنجا از وی چاپ می شد، را میخاندیم. اول ربکای او را خاندیم و بعد ربکای هیچکاک را دیدیم و اول برباد رفته فلمینگ را دیدیم و بعد برباد رفته شهباز را خاندیم. البته این قضیه به سی و پنج تا چهل سال قبل برمی گردد و مربوط به دیروز و امروز نیست. خاستیم یادش را در وبلاق گرامی بداریم که دیدیم اسماعیل نوری علا متنی نوشته زیبا در سایت ایرانیان مقیم آمریکا. حیفمان آمد که متن او را نه بینید. آن را برداشتیم و آوردیم وگذاشتیم توی یادداشت های شما.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۵

ابوالهول، مجسمه های بودا و تخت جمشید



عکسی از ابوالهول (غلط املایی همیشگی من در مدرسه) که در این جا می‌بینید و چند تایی عکس دیگر که توی یادداشت های شما است را طه از مصر با خودش آورد و ما هم از خدا خاسته گذاشتیم توی وبلاق.
چیزی که در مجسمه ابوالهول جلب توجه میکند، بینی مجسمه است که البته به همت ناپلئون بناپارت دیگر وجود ندارد. یعنی این مرد گویا سه گلوله توپ به این مجسمه شلیک کرده به قصد ویران کردن آن.*. دقیقن همان کاری که طالبان با مجسمه های بودا کردند و همان کاری که خلخالی میخاست با تخت جمیشد بکند، همان روزهای اول انقلاب. کی جلوشو گرفت؟ والله و اعلم. هر چند در اشل کوچکتر مثل تخریب آرامگاه رضا شاه موفق هم شد. ولی ابوالهول ماند، تخت جمشید ماند و مجسمه های بودا نیز در حال بازسازی هستند. چگونه است که در برخورد با تاریخ ناپلئون و طالبان و خلخالی یکی میشوند؟ روح سعدی شاد:

این که در شهنامه ها آورده اند
رستم و رویینه تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار


* احتمالن به علت توپ نبودن توپ‌های آن موقع و یا مقاوم بودن مجسمه، خوشبختانه در حال حاضر این مقدار از مجمسه و نیز هرم کنار آن در مقابل ما قد علم کرده‌اند. معلوم نیست اگر مثلن روزی این اخوان و انصار موجود در مصر قدرت را در مصر بدست بگیرند، با این مجسمه چه خاهند کرد؟

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۵

باز هم خلیج همیشه فارس

در خبرها آمده بود که: امیر قطر، در پایان دیدار خود از ایران، افاضات فرموده و از واژه خلیج عربی به جای خلیج فارس استفاده کرده است. صرف نظر از پاسخ رییس جمهور که گفته: "وقتی امیر قطر به مدرسه می رفته نام خلیج فارس را به ایشان یاد نداده اند." و اونم یه چیز دیگه گفته و غیره، ولی...... ولی در تمام طول امروز فقط این دو بیت شعر توی ذهنم خانده میشود:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
---------
و حالا برای اینکه کمی وقتتان خوش شود، بروید و کلیکی کنید روی تایتل خلیج همیشه فارس و بروید به یادداشت های شما و یک داستان بخانید. البته هیچ ربطی هم به متن بالا ندارد.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۵

La Strada

نمایی از فیلم جاده، که در آن جولیتا ماسینا- جرسومینا-، به تصور اینکه
آنتونی کویین - زامپانو-مرده است، پلک چشم او را بالا میزند

فیلم جاده اثر بی بدیل فدریکو فلینی بهترین فیلمی بوده که ما تا بحال دیده ایم. به نظر شما بهترین فیلمی که در زندگی دیده اید چه فیلمی است؟ ممکن است نظر بدهید؟ اگر هم ممکن نیست، نظرتان را نگه دارید برای خودتان و ترشی بیاندازید. ترشی نظر خیلی خوشمزه است. شونصد تا فیلم ردیف نکنید ها؟ خوب فکر کنید. یک فیلم (فقط یک فیلم) را نام ببرید. اگر شناسنامه آنرا هم بچسبانید کنار نظرتان که فبها و الا غمی نیست. ولی بالاغیرتن نام کارکردانش را حداقل ذکر کنید. شاید به این وسیله بتوانیم باب بحثی سینمایی را در این وبلاق بگشاییم، گشودنی.