خلوت ِ بیصدای رویا.
در شبی تنها
ترانهای
در سکوت یاسهای قبل از طلوع
زمزمه میشد.
خلوت ِ بیصدای رویا.
***
دیوارهای کوچهای بنبست
نگاه را لبریز از واژههای رکیک عشق میکرد.
بی مدد ِ کلمهای در بیان.
ترانهای
در سکوت یاسهای قبل از طلوع
زمزمه میشد.
خلوت ِ بیصدای رویا.
***
دیوارهای کوچهای بنبست
نگاه را لبریز از واژههای رکیک عشق میکرد.
بی مدد ِ کلمهای در بیان.
خلوت ِ بیصدای رویا.
***
دشتهای میسوری.
براندو را دیدم
که گلویش میشکافت با دشنهای
به تیزی نگاه شیرین - رویای فرهاد.
دشتهای میسوری.
براندو را دیدم
که گلویش میشکافت با دشنهای
به تیزی نگاه شیرین - رویای فرهاد.
خلوت ِ بیصدای رویا.
***
واژهها را بخاطر نمیآورم.
شب.
پاییز.
خش خش ِبرگهای خزان بر پهنه پیادهرو خیابان پهلوی
خاطره،
خاطره،
***
واژهها را بخاطر نمیآورم.
شب.
پاییز.
خش خش ِبرگهای خزان بر پهنه پیادهرو خیابان پهلوی
خاطره،
خاطره،
......
خاطره.
خلوت ِبیصدای رویا.
خاطره.
خلوت ِبیصدای رویا.