شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۵

به بهانه نوروز هزارو سیصد و هشتاد و شش خورشیدی



همه ساله در این ایام یکی از ترانه‌هایی که در ذهنم زمزمه می‌شود بوی عیدی ِ فرهاد است. از نظر من یکی از بیاد ماندنی‌ترین ترنم‌های این مرز و بوم. این را مدیون شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده و فرهاد هستم. تنها سه نفری که می‌توانستند این همه زیبایی و عشق را در کنار هم قرار دهند. شهیار قنبری با شعر، اسفندیار منفردزاده با آهنگ و فرهاد با صدا.
***
بوی عیدی، بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم.
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم.
فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند از روز بته‌های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها
با اینا زمستونو سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم.
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم.
بوی باغچه بوی حوض
عطر خوب نسرین
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی
با اینا زمستونو سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم.
***
من برای کسانی که در این لحظه به این آهنگ دسترسی ندارند که این روزها به آن گوش دهند متاسفم.
من برای آنان که زمستان‌هایشان را با اینا سر نکرده‌اند خیلی متاسفم. چرا که نا عاشق‌ترین مردمانند.

سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۵

هشتم مارس دوهزاروهفت گرامی باد

خانم سوسن تسلیمی هنرمند اندیشمند سینمای ایران دردو دهه گذشته، از طرف حزب سوسیال دمکرات
سوئد، کاندیدای وزارت فرهنگ این کشور شد.