یکشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۴

غرض و مرض از مزاحمت

ببخشید از بهشت زهرا شروع شد. شاید مشکل شناسنامه ای من باشه. پل صراط و روز هفتاد هزار سال و نیش مار غاشیه و.. وای اگر در پی امروز بود فردایی. کارم ساختس
ببینید میخام فارسی بنویسم. تیتر رو نبینید. حکایت قضا گفت گیر و قدر گفت ده مرحوم روانشاد فردوسی طوسیه. پروسه کار عین بقیه وبلاگهاست ولی:
توی این وبلاگ می نویسیم مثلن می خانیم مثلن. اون یکی جور دیگه نمی نویسیم. خاهر رو می نویسم خاهر می خانیم خاهر. یعنی کلاس اول ابتدایی هم میتونه بخونه و بفهمه (حالا این کلاس اول ابتدایی چطور میره توی اینترنت و بین این همه سایت این سایت جرجیس رو انتخاب میکنه بماند). این خودش خیلی کاره، نه؟ بگید آره خیلی کاره. نگید قبلن هم این قرتی بازیا شده و بعد از مدتی به فراموشی سپرده شده و ….حالا ما میخایم این کارو بکنیم و تا روح در کالبدمان هست ادامه میدهیم، اگر هم ندادیم ما هم مثل اونا. دیوار حاشا رو فراموش نمیکنیم که همیشه بلنده و کمک میکنه، مطمئن باشید. یعنی فعلن این دو کار رو میکنیم تا بعد ببینیم میشه مثلن رو هم مسلن نوشت یا نه دیگه خیلی آوانگارده و جون کندن میخواد. خودمونیم اونم ممکنه خیلی لوس بشه، نه؟
شاید کتابی و ادیبانه ییانات فرماییم و شاید هم نه، در حد دری وری افاضات فرماییم. یا هر دو و حتا (راستی حتا رو هم مینویسیم حتا و میخانیم حتا یعنی شد سه تا کار بزرگ ادیبانه و سنت شکنانه و فلانانه) در یک متن خیلی جدی ممکن است تراوشات لطیفانه هم بفرماییم. البته باید بگردیم در میان کتب قدما و چاشنی مطلب کنیم. راستش قرار بود اسم این وبلاگ دری وری باشه ولی رند دیگری زودتر گرفته بودش و برای من اویلبل نبود. از بزرگان ادب و عشق و معرفت و استغنا و توحید و حیرت و فنا هم کمال استفاده رو می کنیم بی اونکه به روی مبارکمون هم بیاریم. یعنی چیزی که ادبا بهش میگن سرقت ادبی. من آدم مودبی هستم در نتیجه سرقت ادبی اصلن برام گناه نیست. همه آدمای مودب این جوری هستند و باید سرقت ادبی بکنند والا مودب نیستند. کاملن روشنه. هر چی هم خاستید بنویسید اون پایین صفحه یک آیکونی هست که روش کلیک کنید و برید و خودتون رو در این تشکیلات به ثبت برسونید و افاضات فرمایید.تایتل این وبلاگ که همون تیتر قدیم باشه هم ترانه های شبانه است. چون در شب ساخته شد و در شبی از شبهای مرداد ماه یعنی نهم مراد ماه که تازه شروع شده بود و دقیقا یکساعت و سی و نه دقیقه از این روز سپری شده بود که این سایت آپلود شد. باور کنید همه ترانه های شب رو دارید. وقتی که میخاهید بخابید، ایا با ترانه شبانه نمی خابید؟ نامردید اگه بگید نه
وبلاگ سبز است ولی سیاه الوان و شبرنگ و پر ستاره ای خواهد شد، اون سرش ناپیدا که شما را تا اون دورترین دورها ببرد. فکر میکنید تا کجا؟ تا دهمین سیاره کشف شده منظومه شمسی؟ نه، خیلی پرتید خیلی دورتر. اون قدر دور که وحشت کنید از این همه دوری. هیچ تلسکوپی تا حالا اون نقطه رو نشون نداده. ولی به یک شرط که فراموش نکنید که، شبها به سراغ من بیایید، نرم و آهسته هم نیامدید، اشکالی نداره ولی، شاید که نه حتمن ترک بر می دارد صفحه وبلاگ تنهایی من. (یاد رشک برانگیزی از سهراب سپهری). درسته که گفتیم سرقت ادبی میکنیم ولی اونقدرهام نامرد نیستیم.

هنرمندان خاک پای ملت هستند




این جمله را بارها و بارها از هنرمندان کشورمان شنیده ایم و باور هم کرده ایم چرا که به این جمله فروتنانه پاسخی در خور قضیه داده ایم، که در عکسهایی که در تاریخ جمعه هفتم مرداد ماه از قطعه این هنرمندان اکنون خاموش دیده میشود کاملن باور کرده ایم که آنها خاک پای ما هستند. راستی زمین خالی که در یکی از عکس ها دیده میشود مکان مناسب تری برای برپا کردن این خیمه ها نیست؟ یا مثلن نمیشود سالنی برای برپایی این مراسم یادبود دست و پا کرد؟ حتمن نمیشود والا این کار را می کردیم. ما مردم سپاسگزاری هستیم. در این شک نکنید. باور هم بکنید.راستی کی میتونه مدعی بشه که پا بر گور یکی از آشنایانش گذاشته باشد؟ معمولن همه با سکوتی بزرگوارانه و معنوی به گور آشنا نزدیک میشوند و به آرامی می نشینند و انگشت سبابه بر گور می نهند و الی آخر. و در پایان گور را با همان بزرگواری ترک میکنند و در تمام این آمد و رفت ها بر گور دیگران راه میروند . یه چیز دیگه اگر کسی رو در این گیرودار ببینیم بر گور مرده اش نشسته باشد چرا پا بر گور مرده اش نمی گذاریم؟ فقط به یک دلیل. می ترسیم ما رو بزنه