به من سکوت بیاموز
م-آزاد یکی از آخرین شاعران نسل در حال انقراض من در بستر مرگ است. غزل دیماه یادی است از این بزرگ مرد تنها.
***********
مرا به آتش بسپار –ای پرنده سرخ
که در کویر صداهای دور مینگری
و در نگاه تو گلهای یاس میرویند
سفال خالی گلدان ماه را بشکن
مرا بسوزان-ای بانگ روشن
(ای خورشید
مرا به دوزخ بسپار
باد را بگذار
که در کویر صداهای دور بگریزد.)
مرا به آتش بسپار-ای برهنه تاک.
مرا به خوشهی زرین بادهای هراسان -که در
خزان شعله ور مرگ
رها شده اند-
بهپیوند.
در آن هیاهوی سبز
سفال آبی گلدان همیشه خالی ماند.
مرا به دریا بسپار –ای هیاهوی سبز
سفال خالی خاموشی از تو میشکند
و ابر خسته مرداب را
(که در همیشگی آبها رها شده است)
به صخره میراند.
در آن هیاهوی نیلی پرنده میخاند.
و روشنایی فریاد صخره در همهی آفتاب میتازد.
مرا به باران –ای جام روشن- ای باران
که در کویر صداهای دور میباری
و در نگاه تو گلهای یاس میرویند
به من رمیدگی ماه نیمه روشن را
در آبهای خلیج-
و ساقههای گیاهان و نخلهای بلندی که شط
شعله ور از ماه خفته میطلبند
به من شکفتن و باریدن و سپید شدن.
(به من زمستان بودن میان گلدانها)
به من سکوت بیاموز
ای برهنه تاک.
***********
مرا به آتش بسپار –ای پرنده سرخ
که در کویر صداهای دور مینگری
و در نگاه تو گلهای یاس میرویند
سفال خالی گلدان ماه را بشکن
مرا بسوزان-ای بانگ روشن
(ای خورشید
مرا به دوزخ بسپار
باد را بگذار
که در کویر صداهای دور بگریزد.)
مرا به آتش بسپار-ای برهنه تاک.
مرا به خوشهی زرین بادهای هراسان -که در
خزان شعله ور مرگ
رها شده اند-
بهپیوند.
در آن هیاهوی سبز
سفال آبی گلدان همیشه خالی ماند.
مرا به دریا بسپار –ای هیاهوی سبز
سفال خالی خاموشی از تو میشکند
و ابر خسته مرداب را
(که در همیشگی آبها رها شده است)
به صخره میراند.
در آن هیاهوی نیلی پرنده میخاند.
و روشنایی فریاد صخره در همهی آفتاب میتازد.
مرا به باران –ای جام روشن- ای باران
که در کویر صداهای دور میباری
و در نگاه تو گلهای یاس میرویند
به من رمیدگی ماه نیمه روشن را
در آبهای خلیج-
و ساقههای گیاهان و نخلهای بلندی که شط
شعله ور از ماه خفته میطلبند
به من شکفتن و باریدن و سپید شدن.
(به من زمستان بودن میان گلدانها)
به من سکوت بیاموز
ای برهنه تاک.
2 Comments:
بنده خدا فوت کرد.. تسلیت جناب
بالاخره یکبار هم شد که یادی کنیم از کسی قبل از اینکه برود
ارسال یک نظر
<< Home