برای عزیزی که در خنده هایش فقط زندگی میبینم و بس
این عزیز ازم خاست که متن کامل شعر چند روز پیش رو بنویسم. تا جاییکه یادمه اینطوریه که پایین این متن میاد. البته دوباره لازم یاد آوریست که هر که نام شاعر رو برام بنویسه و نیز متن کامل شعر رو، وبلاگ بدوبیا به عنوان دانشمند شعر و شاعری وی را به تمام جهانیان خواهد شناساند و اگه بخاد، به قول آقای هادی صداقت، نویسنده شهیر، عکس تمام قدش رو به اندازه اصلی در این وبلاگ خاهیم نهاد، نهادنی. قبلن و قلبن از شاعر این شعر به خاطر هر گونه اشکالی عذر خاهی میکنم. و اینهم شعر
دیشب / بایاد مهربانی تو خاستم با گربه خیالم بازی کنم / چنگال زد به گونه ام از خشم و / چابک از دستم / لغزید و / رفت./ دیروز بود/ اکنون اورا دیدم / درفضا / تصویری مبهم از خود کشید / به سپیدی شعله نامش / بر دیوار سپید ذهن من/ شاعر از روی سهل انگاری / شاه بیت غزل را سیاه کرده بود / آن نام سپید را تباه کرده بود./ خاک است / ریشه گیاه است / پروانه ایست که میپرد بر سرم / تا در خون من شنا کند./ یادش ستاره ایست در جلال این شب تنها / آنکه دیگر / نمی راند / اسب خود را / در کنار اسب من / با شگفتی هایمان / در طول شب
دیشب / بایاد مهربانی تو خاستم با گربه خیالم بازی کنم / چنگال زد به گونه ام از خشم و / چابک از دستم / لغزید و / رفت./ دیروز بود/ اکنون اورا دیدم / درفضا / تصویری مبهم از خود کشید / به سپیدی شعله نامش / بر دیوار سپید ذهن من/ شاعر از روی سهل انگاری / شاه بیت غزل را سیاه کرده بود / آن نام سپید را تباه کرده بود./ خاک است / ریشه گیاه است / پروانه ایست که میپرد بر سرم / تا در خون من شنا کند./ یادش ستاره ایست در جلال این شب تنها / آنکه دیگر / نمی راند / اسب خود را / در کنار اسب من / با شگفتی هایمان / در طول شب

0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home