چهارشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۴

پرویز دوایی

دوشنبه سی و یکم مرداد ربکای هیچکاک را از تله ویزیون دیدم و یاد سینما افتادم که یک وقتی چقدر خوب بود. هیچکاک خوب بود یا الانیا خوب نیستند؟ هیچکاک که خوب بود ولی الانیا در قد و قواره اون نیستند ، خیلی هم نیستند. میخام در مورد فیلم هم بنویسم ولی باید حتمن یادی کنم از پرویز دوایی که سینما را با او شناختم ولی ابزارآشنایی را قبل از شناختن او فراهم کرده بودم که آنهم چیزی نبود جز یک آپارات دستی که شرح ساختنش در ابتدای هر تابستان کوتاه دوران دبستان در مجلات مربوط به نوجوانان چاپ میشد. یک جعبه خالی نان برنجی کرمانشاهی، فکر کردید جعبه پر باید باشه؟ یک لامپ و دو عدد ذره بین و مقدار زیادی حوصله و سلیقه (که فاقد هر دوی این‌ها بودم) و چون سایر بچه های هم سن و سالم معمولن تلاشی ناموفق داشتم. یا لامپ جعبه را آتش میزد. یا فیلم اتش میگرفت یا بعدها فهمیدم که چرا با کشیدن سریع فیلم،تصویر روی ملافه‌ای که نقش پرده را بازی میکرد و روی دیوار بود متحرک نبود. و یا اگر فیلم را برعکس در سیستم قرار داده بودم، که نود درصد اوقات اینطور بود، از ذوق دیدن فیلم بدون خاموش کردن لامپ که میخاستم فیلم را درست کنم، دستم به وسیله لامپ میسوخت. یکی دوبار بابام کمکم کرد که به جای جعبه شیرینی از جعبه تخته ای که خودش درست میکرد استفاده کنم، میخ و چکش و تخته سه لایی و سنباده و اره و دو تا لوله و ....خلاصه. خدا بیامرز برای اینکارا لنگه نداشت و من کوچکترین ارثی از این خصلت نبرده‌ام. معمولن هم در پایان روز غم عدم موفقیت یا با آتش زدن فیلم‌ها، (بعدن مفصل در این باره مینویسم) ویا با دیدن یک فیلم در سینما در همان شب از دلم میرفت. پسر نمیدونی توی دوران دبستان توی یک شهر کوچک یعنی مراغه چه فیلمهایی که ندیدیم. هم آنونس فیلمها یادمه هم سینماها هم داستان فیلمها و هم هنرپیشه ها. چه فیلم‌هایی! مردآرام، مزد ترس، جدال در آفتاب، سنگام، دلهره، یکقدم تا مرگ، تارزان در انواع و اقسام خارجی و هندی، میدونید که هندی با خارجی فرق داره. فیلمی هم بود که مرحوم بیک ایمان وردی توش بازی میکرد و در تمام مدت سه سالی که ما در آن شهر بودیم فقط انونس اون رو دیدیم، هر بار که به سینما رفتیم بنام عذاب مرگ. این فیلم را بعدن نه دیدم و نه در باره‌اش چیزی شنیدم. خلاصه که میخام همین طوری در پیتی نقد بنویسم و به خوردتون بدم. یک وقتی میخاستم منتقد سینمایی بشوم ولی هر وقت که دست به قلم بردم یاد پرویز دوایی افتادم و ننوشتم. البته شیوه نقدهایی که در آتیه نه چندان دور و نه چندان نزدیک در این صفحه خاهید دید، کلن با نقد هایی که اینجا و اونجا می بینید فرق داره و اینکه چرا این نقدها زمان مشخصی نداره هم کاملن روشنه و رابطه مستقیمی داره با فیلم دیدن من
اصلن هم خاب پرویزخان را آشفته نخاهیم کرد