یکشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۵

جهان ِ بدون صدام، پینوشه و ترکمن باشی

ما در چند بلاق قبلی یعنی در زمان اعلام حکم اعدام صدام‌حسین‌التکریتی افاضات خود را در مورد دیکته و دیکتاتور و دیکتاتوری قلمی فرمودیم. فرموده بودیم حالا این یکی را ممکن است اعدام کنند ولی به شکل عملیات انتحاری و ....غافل از این‌که او را هنگ می‌کنند و ما از این‌که در درک مسائل سیاسی تا به این حد پرتیم پیش خودمان شرمنده شدیم. چون قبلن طناب خریده بودند که باهاش کرگدن هنگ کنند حاضر نشدند به درخاست آخر وی که اعدام به شکل تیرباران بود، لبیک بگویند. بالاخره می‌بایستی از این طناب استفاده می‌کردند و یا شاید نه، منظورشان این بود که حتا شکل مردن را هم ما انتخاب می‌کنیم.
یکی دیگر از دیکتاتورهایی که از وی در آن متن وزین یاد شده بود، آگوستینو پینوشه بود که دقیقن پیش‌گویی عالمانه ما درست از آب درآمد و در رختخاب مرد. در سن نود و بوقی سالگی.
سومی را اصلن پیش‌گویی نکرده بودیم، که بمیرد. در لیست دیکتاتورهای‌مان بود ولی در لیست به این زودی‌ها بمیردمان نه. یعنی اصلن شیوه مردنش را حدس نزده بودیم. می‌دانید چه کسی را می‌گوییم؟ ترکمن‌باشی. که همان آقای صفرمراد نیازف باشد. ایشان در روز صفر از ماه مرادباشی و سال نیازف ئیل در بیمارستان امیدمراد سکتیده شد. ما به شخصه او را زیاد دوست می‌داشتیم. به ما چه که دیکتاتور بود. خود مردمش برش دارند. که گویا کمی تا قسمتی هم برداشتند. یادمان است که زمانی در تهران کنفرانس سران اسلامی بود و ما داشتیم مراسم استقبال از این سران را به طور مستقیم از تله‌ویزیون می‌دیدیم. چون دو سه روزی در خانه بودیم و تعطیل و از آن تعطیلی های جانانه. نظیر این مراسم را یکبار دیگر هم دیده بودیم در جشن‌های دوهزار و پانصدمین سال تاجگذاری کوروش کبیر و دیگر تا امروز ندیده‌ایم. و اما آن‌روزها:
برنامه پخش مستقیم ورود سران کشورها به ایران بود در مهرآباد و اولین میهمانی که وارد شد این ترکمن‌باشی بود که آن روزها این لقب را به خودش نداده بود. ساعت 6 صبح وارد شد و آقای خاتمی به استقبال ایشان رفت. مهمان بعدی درست دوساعت بعد یعنی هشت صبح آمد. و بعد از آن یکی بعد از دیگری و به فاصله یک ربع و نیم ساعت. ما پیش خودمان فکر می‌کردیم که حالا آقای خاتمی توی دلش چقدر دارد به این مراد بد میگوید که: "مرد حسابی تو نمیتونستی یه کم دیرتر بیای؟ از ساعت 6 صبح ما را کشیدی مهرآباد که چی؟" ولی آن موقع، که امروز هم، ترکمنستان در جرگه کشورهای مشترک المصائب ِ جدا شده از شوروی سابق بود،-شرق سابق- و ترکمن باشی و گروه همراه بهتر دیده بودند که زودتر بیایند بلکه صبحانه را هم این‌جا خراب شوند. البته ساعت ده صبح هم با بقیه سران خوردند.
عکس این سه تن را هم فرض کنید که چسبانده‌ایم آن بالا. یکی از یکی مشهورتر و پیشانی سفیدتر.
حالا خودتان یک جوری متن به تایتل بچسبانید.

آغاز سال دوهزار و هفت را به همه تبریک می‌گوییم. فکر می کنیم به حد کافی هم هدیه گرفته اید.
یاحق